ازدواج من و همسری ازدواج من و همسری ، تا این لحظه: 18 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره
رهام جونیرهام جونی، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

قاصدک زندگی ما

امید و آرزو

گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمیرسد شاید چون آرزوهایم بلندند... ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم میگوید: امیدی هست , چون خدایی هست... ...
7 آبان 1392

بدون عنوان

سلام خدای من ...   ای که تمام هستی و عالم در اختیار توست ... الله من ... معبودمن... دستای خالی منو بگیر... خدایا منم دلم میخواد مادر بشم دلم میخواد یه نی نی سالم و صالح داشته باشم دلم میخواد همسرم طعم شیرین پدر بودن رو بچشه ... خدایا دلم میخواد همه اونایی که منتظر نی نی ان یه دونه از اون خوب خوباش بهشون عطاکنی دلم میخوادمنم یه بنده از بنده های خوب خودت رو پرورش بدم  اصرار نمیکنم خداجونم فقط خودت میدونی که چقدر منتظرم ... و میدونم که تو از هر کس با من مهربانتری ... و قطعا صلاح نبوده که ندادی... فقط ازت میخوام که بهم صبر بدی ... خدایا به خاطر همه ی داشته ها و نداشته هام شکر ...
4 آبان 1392

یک روز...

نازنین  آرام ...... یک روز  ، دری به تخته  می خورد !   باد  قاصدکی  می آورد ،  که عطر آفتاب و آرزوهای مرا می دهد !  یک روز خورشید پایین می آید !  گونه ی زمین را می بو سد ،  و آسمان آرزوهای من ،  آبی می شود  .. . . . من به آن روز ایمان دارم. . . ...
25 شهريور 1392

بدون عنوان

بهترينم ، نازدونه  . . .                       تو را آرزو نخواهم کرد  ، هیچ وقت....  تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی ، با دل خود . . . نه با آرزوي من . . . تو مي داني و مي بيني ،نگاه ساکت باران به روي صورتم دردانه ميلغزد،‌ ولي باران نمي  داند، که من دريايي از دردم ،  به ظاهر گرچه مي خندم،ولي اندر سکوتي تلخ مي گريم . . . و من می دانم دلبندم :  یک روز باران که می آید تو می آیی. . . و من عاشق آن لحظه بارانی ام .. . و من منتظر بهترین لح...
25 شهريور 1392

به امید در آغوش کشیدنت ..

 رَبِّ هَب لی مِن لَدُنکَ ذُریةً طَیِبَةً إنَّکَ سَمیعُ الدُعا پروردگارا از رحمت خود بر من نسلی پاکیزه ببخش همانا که تو شنوای دعایی ...
13 شهريور 1392